این پیتر جکسون همان پیتر جکسون است . . .
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
این پیتر جکسون همان پیتر جکسون است . . .
نوشته شده در دو شنبه 9 / 9 / 1392
بازدید : 2036
نویسنده : ابوالفضل رخشانفر

فیلم هابیت: سفری غیر منتظره بر اساس کتاب هابیت: آنجا و بازگشت دوباره نوشته جان رونالد روئل تالکین، استاد زبان انگلیسی دانشگاه آکسفورد است. و پیتر جکسون، این کارگردان نیوزیلندی تصمیم گرفته است تا به رسم سه گانه قبلی خود ما را دوباره با خود به سرزمین میانه ببرد. سه گانه ارباب حلقه ها با استقبال فراوان مخاطبان سینما و منتقدان روبرو شد تا حدی که میتوان گفت کمترین نمره از منتقدان را از سایت متاکریتیک به رقم 90 (میانگین سه قسمت) گرفته است. همچنین رکورد های متعدد فروش و 17 جایزه اسکار را در کارنامه درخشان خود دارد. اما تفاوت های اساسی میان حماسه ارباب حلقه ها و هابیت وجود دارد. مهمترین آن ها در زمان انتشار آنهاست. این که کتاب هابیت قبل از جنگ جهانی و با فراغت تمام نوشته شده و از طرفی اولین کتاب اساسی استاد تالکین است. اما ارباب حلقه ها پس از کشتار 60 میلیونی جنگ جهانی نوشته شده -کشتاری که توسط شخص تالکین تجربه شده- بنابراین تفاوت های اساسی در فضاسازی های کتاب وجود دارد. هابیت با حالت طنزمایگی خود و لحن جثارت آمیز و شیب تند حوادث بیشتر مخاطب نوجوان و طرفداران حماسه های فانتزی و دنیای جادو را به خود اختصاص داده است. حال آن که فضای ارباب حلقه ها بسیار تاریک تر و مرموز تر بیان شده و حالت کلاسیک مانند خود را به فانتزی و جادو غلبه داده است. اما دومین تفاوت مهم این دو کتاب در حجم آن است. نمی توان گفت که آیا به تصویر کشیدن یک کتاب 2500 صفحه ای در غالب سینمایی برای یک کارگردان سخت تر است یا سه گانه کردن یک کتاب 400 صفحه ای! به هرحال این دو تفاوت اساسی باعث میشد که ما انتظار فیلمی کاملا متفاوت با ارباب حلقه ها -شاهکار قرن بیست و یکم جهان سینما- داشته باشیم.

اما پیتر جکسون با قلم توانای خود به ما ثابت کرد که مهارتش با گذشت ده سال از ساخت ارباب حلقه ها نه تنها کمتر نشده بلکه رو به افزایش است. جکسون جهت رفع اشکالات یاد شده در بالا کارهایی انجام داد. از جمله اینکه عناصری را از خارج کتاب هابیت که در ارباب حلقه ها مجالی برای بیان آن نبود به فیلم خود وارد کرده است که توسط برخی از آن ها توانسته محیط فیلم خود را به اولین قسمت سه گانه قبلی اش یعنی یاران حلقه نزدیک کند. و همچنین این کار مشکل تایم فیلم را هم برطرف کرد و او توانست با موفقیت 400 صفحه ماجراجویی را توسعه دهد به نزدیک 9 ساعت فیلم. این عناصر در بخش های بعدی ذکر خواهند شد.

تفاوت اساسی تر در درونمایه هاست. درونمایه کتاب هابیت صرفا بیان صفاتی همچون شجاعت ، دلرحمی و تعاون است در حالی که در کتاب ارباب حلقه ها از همان ابتدا نبرد دو جبهه حق و باطل وجود دارد و طی آن (به فرموده امام صادق-علیه السلام-، 75) فضیلت جبهه حق و رذیلت جبهه باطل بیان می شود. گرچه در سه گانه ارباب حلقه مجال برای شرح و توصیف تمام آن ها نبود اما نبرد حق و باطل با شکوهمندی تمام در این فیلم به تصویر کشیده می شود و طی آن کارگردان ارزش های انسانی را می ستاید و از تاریکی ها و جهل بیزاری می جوید. حالا این کارگردان قصد انجام کاری مشابه برای سه گانه هابیت را دارد. در هابیت جبهه حق و باطل بیان نمی شود بنابراین کارگردان برای تاریک تر کردن فضای داستان و پرمغز کردن درونمایه آن دست به این کار خطرناک زد و با اشاره ای کوتاه به نکرومانسر و دژ مخوفش دول گولدور میخواست پیش زمینه ای برای بیان نبرد دو جبهه در قسمت های بعد فراهم کند. شاید عمل او در قسمت های بعدی موفقیت آمیز باشد(بهر حال ندیده نمی شود قضاوت کرد) اما در هابیت: سفری غیرمنتظره بیان این پیش زمینه بطوری بسیار شتابزده و ناقص انجام شد. این شاید مهمترین نقص هابیت: سفری غیرمنتظره در مقایسه با برادر بزرگتر خود ارباب حلقه ها: یاران حلقه باشد.

فیلم با نوری در تاریکی آغاز می شود. نوری که بیلبو روشن می کند. و این یعنی که باید منتظر شروع ماجراجویی بیلبو باشیم. در حقیقت این نور همان بیلبو است که فروغ و گرمای نورش در فیلم احساس خواهد شد. پس از این صحنه ما شاهد سفری از روی نقشه هستیم که تم اصلی ارباب حلقه ها در یک لحظه شنیده می شود. همانند اوایل یاران حلقه ما در ابتدای هابیت شاهد سفری در گذشته هستیم. هدف، ریشه دار کردن فیلم است. و در واقع از همین اول مشخص می کند که فیلم وقت شما را 3 ساعت بیهوده نخواهد گرفت و داستان ریشه دار است. جملات اول کتاب هابیت که از زبان بیلبو در فیلم شنیده می شود وفاداری فیلک به کتاب را به ما مژده می دهد. و با ظاهر شدن فرودو ارتباط آن به ارباب حلقه ها. و این ارتباط وقتی محکم می شود که بیلبو را در حال آماده سازی مقدمات جشن تولد 111 سالگی اش می بینیم و فرودویی که برای غافل گیر کردن گندالف -که به شایر می آید- به جنگل می رود. این جاست که هر بیننده موشکافی متوجه می شود که فیلم ابدا یادآوری خاطرات بیلبو نیست! یا داستانی که برای برادر زاده اش تعریف کند. اگر در یاران حلقه یادتان باشد وقتی فرودو به جنگل می رود بیلبو قلم را به دست می گیرد و ماجراجویی خود را به صورت کتابی در می آورد. حال در فیلم هابیت جرقه این کار -نوشتن داستان سفرش- وقتی روی می دهد که جملات "در سوراخی در زمین، هابیتی زندگی میکرد" را به رشته تحریر در می آورد. و فیلم هابیت درواقع بازخوانی کتاب نوشته شده بیلبو است که خاطرات خود را می نویسد.(نوشتن کتاب بیلبو در ریوندل تمام می شود. و ما در اواخر قسمت سوم باید شاهد بیلبوی پیر در ریوندل باشیم.) خب برگردیم سر فیلم. کارگردان سرخوشی 12 دورف را در قسمتی که ناخواسته وارد خانه بیلبوی جوان می شوند، با بازی زیبای بازیگران و آهنگین کردن جمع به ما نشان می دهد و عصبانیت بیلبوی جوان را از میهمانان ناخوانده ف می شود گفت فقط بازی بازیگر توانا، مارتین فریمن! در ابتدا می فهمیم که بیلبو از مهمان جماعت بدش نمی آید اما میهمانداری هم حدی دارد! از آنجا که آهنگ و تمام سر و صداها با در زدن تورین سپر بلوط -سیزدهمین دورف و رهبر آنها- خاموش می شود به ما جدیت فیلم را گوشزد می کند. عزم و اراده 13 دورف در بازپسگیری قلمرو از دست رفته شان، اربور را در اوج همخوانی شان در خانه بیلبو می بینیم. وقتی که آنقدر مصمم هستند که نیامدن یک هابیت جواننمی تواند مانع آن ها شود. گندالف اما اصرار دارد که بیلبو را به عنوان چهاردهمین عضو گروه استخدام کند و بعدا دلیل خود را به بانو گلادریل اینگونه شرح می دهد"...شاید به این خاطر که من میترسم و او به من شجاعت می دهد". وقتی که بیلبو بیدار می شود و موزیکی در پیش زمینه نداریم یعنی کارگردان قضاوت را به مخاطب سپرده است اما وقتی موسیقی متن شروع می شود یعنی دیگر قضاوتی وجود ندارد چون بیلبو تصمیمش را گرفته است.

]

فیلمنامه شیب رضایت بخشی دارد. یعنی طبق معمول فیلمنامه های جکسونی ابتدا تمام کاراکتر ها خوب به مخاطب شناسانده می شود تا بیننده بداند با چه کسانی رو به رو می شود. برای این امر طی 45 دقیقه اول فیلم و با جمع شدن دورف ها در خانه بیلبو بگینز و البته در متن فیلم و در حوادث می توان به جمیع آداب و اخلاقیات دورف ها اشراف داشت. چینش کلمات فیلمنامه بسایر با دقت انجام شده و در برخی موارد عین جملات کتاب منتقل شده است. این جملات و فیلمنامه کم نظیر هابیت وقتی زنده می شود که از بازیگران توانمندی چون ریچارد آرمیتاژ با صدای استثنایی اش در نقش تورین، مارتین فریمن ستاره سریال های انگلیسی در نقش بیلبو بگینز جوان، اندی سرکیس با درخشش دوباره در نقش گولوم، یان مکلین در نقش گندالف و 12 دورف دیگر که البته شاخص آن ها به نظر من جیمز نسبیت در نقش یکی از دورف ها به نام بیفور است.

شاید بتوان قدرتمند ترین بخش فیلم هابیت را بازیگری آن عنوان کرد. مارتین فریمن ضمن درک کامل از شخصیت بیلبو بگینز تالکین برای ارائه آن در فیلم حاضر شده و شما پس از دیدن این فیلم خواهید فهمید که چقدر بیلبو در دل شما جا گرفته است. حالا دلیل اصرار فراوان کارگردان جکسون را بر بازی مارتین فریمن در نقش اصلی می فهمیم. جاهایی هست که در فیلم فقدان بیلبو احساس می شود . مثلا در قلمرو زیرزمینی گابلین ها جایی که بیلبو ناخواسته از تیم جدا می شود، جایی که رنج و اندوه را از چشمان تورین درک می کنیم آرزو می کردیم ای کاش بیلبو آن جا با حضور گرمش و شوخ و شنگی اش ما را دلشاد میکرد. می توان مارتین فریمن را نوری در تاریکی یاد کرد که در هر جای تاریکی از فیلم که حضور داشته باشد نوعی گرما در قلب خود احساس می کنیم. جایی که جلوی تورین ایستاده و اورک های وحشی را عقب می راند می توان در چشمانش شجاعت را دید. وقتی شمشیر را بیخ گلوی گولوم گذاشته دلرحمی را و وقتی عقابی او را از زمین بلند می کند حیرت را و وقتی صدای گرگ ها را می شنود ترس و اضطراب را. کلا اگر دیدن هابیت یک دلیل داشته باشد آن بازی مارتین فریمن و ریچارد آرمیتاژ است.اما بازی زیبای ریچارد آرمیتاژ در نقش تورین سپر بلوط توانسته است شکوه و غرور این شاهزاده را به مخاطب منتقل کند و همچنین در نبرد تورین و فرمانده اورک ها، وقتی که سر پدر تورین جدا می شود با فریاد دلخراش و انتقام جویانه تورین دل هر بیننده ای جابجا می شود! این صحنه ای است که از زبان بالین بیان می شود در حالی که اندام چهارشانه و قد بلند (به نسبت کوتوله ها!) تورین و موهایش که در باد وزان است، دیده می شود.همه در نقش خود عالی بازی کردند. چه ویوینگ در نقش الروند، چه کیت بلانشیت در نقش بانو گلادریل و همچنین بقیه. اندی سرکیس گرچه فروغ ناپایداری در فیلم دارد اما در همان چند دقیقه بیننده را چنان با بازی خود درگیر می کند که تا آخر فیلم اثراتش باقی است!
در واقع این وظیفه کارگردانی است که به نحو احسنت انجام شده تا همه در جای صحیح خود قرار گیرند. بازیگر وظیفه خود را درست بشناسد. هماهنگی 13 دورف در فیلم محشر است. در جمع هایی که هر 13 عضو گروه به انضمام هابیت و گندالف حضور دارند گرمای جمع به بیننده منتقل خواهد شد. همینطور در هماهنگی بین تدوین، فیلمبرداری و موسیقی متن که جکسون در ارباب حلقه ها گل کاشت در هابیت هم به همان کیفیت وجود دارد. خوشحالیم که پیتر جکسون توانست فضایی را که مد نظر تالکین بود از دنیای او و از کتابش به مخاطب منتقل کند. قاب معروف جکسون در هابیت نیز بی نقص است و به تمام جزئیات اسکوپ پرداخته است و حواشی را کنار زده است. هر چه بیننده نیاز به دیدن داشته باشد جلوی چشمانش حاضر می شود و جزئیات اضافی هرس شده است.



سینما مجموعه ای از تمام هنر های بشریت است. از طراحی لباس و موسیقی گرفته تا ادبیات و فرهنگ ها در این هنر جای دارند. یکی از ایم هنر ها چهره پردازی است. یک چهره پردازی خوب فقط آن نیست که مواد بکار گرفته شده برای گریم طبیعی باشند و معلوم نباشد! بلکه مهمترین هدف گریم نیز انتقال صحیح حس مورد نظر از طریق چهره بازیگر است. در مورد چهره پردازی هابیت فقط کافی است نگاهی به چهره دورف ها بیاندازید. از چهره هر کدام می توان باطنشان را حدس زد. اصلا نمی شود آنچه را که من از گریم هابیت درک کرده ام را به شما منتقل کنم اما دراین مورد فقط به مقایسه چند صحنه بسنده می کنم. تصاویر زیر را مشاهده کنید. و تفاوت گریم را با توجه به موقعیت فیلمنامه.(از راست به چپ) عکس اول مربوط به صحنه ایست که بیلبو شمشیر را بیخ گلوی گولوم گذاشته در حالیکه گولوم اورا نمی بیند. تصویر دوم اولین نما از چهره بیلبو بگینز جوان در فیلم است و بالاخره تصویر سوم او را نشان می دهد در حالیکه با شمشیری در دست از تورین در مقابل اورک های وحشی دفاع می کند.






مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: